” فراسوی دیدن ” راهی را نشانه می گیرد که تعاریف و تعابیر هر یک از فرزندان هنر را کالبد شکافی نموده و خلاف جهت چیدمان کلام دگران را طی کرده است ، که در منزلگه خویش اطراق نماید . ( انسان و هنر . نقاشی ایرانی . نقاشی انتزاعی . کارتون . قالی ایرانی ) یعنی ” جنس خون جریان در رگهای ” کارتون ( کاریکاتور موضوعی )” را نه نقد ، که بلندگویی تصویری برای اربابان حوزه ی تفکری خویش ؛ و “کارتونیست” را نه منتقد ، بلکه مستخدمی جهت انتقال کلام آنها ؛ و ” نقاشی انتزاعی ” را نه بریدن از طبیعت ، که گدای درگه او می بینیم . و مناطق نو برآمده و تازه ورود را نشان کرده ای خواهیم یافت ، که بافت زندگانی دیگری را تقدیم اش نموده و در نگاه جهانیان صدرنشین و مجزا می خوانند ، که نقش های این جهانی بر خویش را ، عالم ملکوت شناسایی ، و تصویر کلام خلاف مکتب اش را ، شرح و بسط آن بدانند !؟ ” «سلام محمدی»